×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

ندای ارامش

شعري براي بابا

رفت و چشمم را برايش خانه كردم بر نگشت

بس دعاها از دل ديوانه كردم بر نگشت

شب شنيدم زاهدي ميگفت او افسانه بود

در وفايش خويش را افسانه كردم برنگشت

زلف هايم را كه روزي مي ربود از او قرار

تا سحرگاهان برايش شانه كردم برنگشت

اين من مسجد نشين عاشق سجاده را

مدتي هم ساكن ميخانه كردم برنگشت

عاقبت هم در اميد اينكه بر ميگردد او

عالمي را از غمش ديوانه كردم برنگشت

سه شنبه 24 خرداد 1390 - 9:49:46 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://www.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 26 خرداد 1390   4:22:39 PM

آخرین مطالب


اشياء برای استفاده شدن و انسانها براي دوست داشتن می باشند


از نامه های بابا لنگ دراز به جودی ابوت


*بخونش


رابطه تاریخ تولد و شخصیت شما


مردان اصولا آدم های شادتری هستند


یک سال مربیان فوتبال ، بیش از یک عمر کارمندان می ارزد ؟


توضیح منطقی


ادب اصیل ما


انواع خر


به سلامتی


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

578628 بازدید

404 بازدید امروز

66 بازدید دیروز

804 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements